ساعت 3 نصفه شب
تاریخ : دو شنبه 29 اسفند 1390
نویسنده : فرهاد فرهادی

 پسری را از خواب بیدار کرد...پشت خط مادرش بود....پسر با عصبانیت گفت:چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟؟؟؟؟؟مادر گفت:25 سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی .....فقط خواستم بگویم تولدت مبارک پسرم.....پسر اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد....صبح سراغ مادرش رفت....وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت... ولی مادر دیگر در این دنیا نبود...«دل هیشکی رو نشکن»...



|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
موضوعات مرتبط: سرگرمی , ,
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرین مطالب

/
rb02141@yahoo.com